جوان آنلاین: اسم زندگی کارمندی که میآید یاد سریال دردسرهای عظیم میافتم. وقتی مادر بهار اصرار داشت داماد آیندهاش دفترچه بیمه داشته باشد و این ملاک انتخابش بود. راستی چرا؟ هنوز باوجود حقوق ثابت بدون تغییر و باوجود همه محدودیتها عدهای مایل هستند در فضای کارمندی باقی بمانند؟ کدام بخش از سبک زندگی برایشان خوشایند است که چنین راهی را برمیگزینند؟ سالها درس میخوانند، پیه مصاحبههای طولانی و آزمون استخدام را به تنشان میمالند، کلی منتظر میمانند تا در نهایت یکی از میزها را با منصب دولتی تصاحب کنند. چرا؟ شاید نظم زندگی کارمندی برایشان جالب است. اینکه دقیق هستند و تمام طول زندگیشان تا ۶۰سالگی روی برنامه است. برای میهمانیها آخر هفته تدارک میبینند و برای سفرها دنبال تعطیلات کم و زیاد در صفحات تقویم میگردند. شاید برای شان حقوق کم و زیاد مهم نیست. همین که از یک ورودی حساب سر ماه مطمئن هستند، کافی است تا دلشان قرص باشد و بتوانند روی آن حساب کنند. شاید ذهنشان به سمت زندگی آرام و بیدغدغه نزدیکتر است تا تجربه ریسکهای اقتصادی بزرگ.
مردها گاهی از کارمندی خسته میشوند. کفه آرزوها با حقوقشان برابر نیست و اغلب باید قید خیلی از خواسته های شان را بزنند. حتی حقوق با اضافهکار هم برای گذران یک زندگی معمولی کافی نیست، ولی بانوان شاغل با کارمندی راحتتر کنار میآیند. اگر بتوانند بین مسئولیت مادر همسر و کارمندبودن توازن ایجاد کنند، این سبک زندگی آنها را در جریان مدام اجتماع قرار میدهد و شاید به لحاظ فیزیکی فرسوده شوند، اما به دلیل استقلال مالی و شخصیتی روحیه بهتری دارند، اما همیشه هم این سبک مطابق میل افراد نیست و همیشه هم آنقدر آرمانی و مثل رویا نیست. شاید اولش رسیدن به یک شغل دولتی هدف باشد، ولی کمکم پای چالشهای گوناگون به وسط زندگیشان کشیده میشود. آنها باید بپذیرند که سبک پرورش و مراقبت از فرزند با بقیه خانوادهها متفاوت است. یا باید این وظیفه را برونسپاری کنند و به اقوام درجه یک بسپارند یا گزینه مهدکودک را انتخاب کنند. اگر فرد سالخورده یا ناتوان در خانه دارند، مراقبت از آنها کار دشواری است و باید برنامههای فشردهتری برای زندگی در پیش بگیرند. فرزندانی که والدین کارمند دارند، اغلب اوقات زودتر به استقلال فردی و اجتماعی میرسند، زیرا باید خیلی زود مسئولیت خیلی از امور خانه را بر عهده بگیرند. آنها برای اینکه وقت کمتری را در خانه تنها باشند، کلاسهای آموزشی بیشتری ثبتنام میکنند و بلدند چطور از وقتشان بهترین بهره را ببرند. بچههای خانواده کارمند، اغلب بیشتر قدر دورهمی و حضور والدین را در خانه میدانند. تعطیلات برای آنها مثل دادن جایزه است، چراکه وقت بیشتری کنار خانواده هستند، اما در کنار تمام مزایای این سبک زندگی، چالشها نیز کم نیستند. جوانها با رویا و روحیه ریسکپذیری و تنوعطلبی وارد بازار کار میشوند، اما در نهایت با قوانین سفت و سخت اداری مواجه میشوند. مثلاً باید سر ساعت مشخصی وارد یا خارج اداره شوند که برای عدهای ناخوشایند و عذابآور است. اینکه به رغم میل شخصی باید از یکگونه مشخص در پوشش استفاده کنند برایشان سخت است. اینکه در تصمیمها استقلال کافی ندارند و باید از یک سیستم فکری ثابت پیروی کنند، ناخوشایند است. عدهای که اهل کارهای خلاقانه و ایدههای نو هستند، ممکن است کارمندشدن دلشان را بزند. چون چنین فرصتی در نظام اداری بهندرت پیش میآید. شاید عدهای از بیرون گود بگویند کارمندها اضافهکاری زیادی دارند، ولی آنها خودشان اغلب از این فشار کاری خسته میشوند. اغلب دو دلیل برای اضافه ماندن دارند. یا به پول اضافهکار نیاز دارند یا حساسیت شغلی ایجاب میکند ساعت بیشتری در محل کار بماند. پس همیشه هم این اتفاق بر وفق مرادشان نیست و حسابی دستوپاگیر است. آدمها در حالت عادی وقتی بیمار میشوند، دوست دارند بیشتر در خانه وقت بگذرانند و استراحت کنند، ولی در زندگی کارمندی خبری از خوردن و خوابیدن نیست. بعد از گذراندن دوره نقاهت کوتاهی باید به محل کار برگردند. فرقی ندارد آن روز حال روحیشان خوب است یا بد یا در شرف سرماخوردگی هستند یا نه. با همسرشان دعوا کردهاند یا نه. به هر حال باید روز را با ساعت زدن در یک اداره یا سازمان شروع کنند که همیشه گزینه خوبی نیست و ممکن است فشارهای روحی و روانی روی عملکرد او و همچنین ارتباطش با اربابرجوع تأثیر سو ء بگذارد.
حالا که پدر یا مادر خانه کارمند هستند، لازم است اعضای خانه با آنها هماهنگ شده و باری از روی دوش آنها بردارند. وظایف را بهدرستی تقسیم کنند و فشار را از روی پدر یا مادر کارمند بردارند. باید برای تعیین ملاقاتهای ضروری و دورهمی خانوادگی مطابق زمانبندی ساعات کار هماهنگ کنند. اگر دورکاری یا انعطاف در ساعات کار ممکن است آن را اعمال کنند تا از آسیبهای فردی و خانوادگی پیشگیری کنند.
با تمام این تعاریف زندگی کارمندی هنوز هم زیباییهای خاص خودش را دارد. اینکه صبح با امید یک روز خوب از رختخواب بیرون بیایی. اینکه برای موقعیت بهتر و رشد جایگاهت تلاش کنی. هنوز آن یکی دو ساعت مرخصی ساعتی بین روزهای بلند تابستان، گره خیلی از کارها را باز میکند. هنوز نوشیدن چای کنار پنجره در یک روز ابری ته آرامش است. همان چای تکراری که خستگی امروز را به روشنایی فردا گره میزند تا تو دوباره برای آمدن و نوشیدن همان چای انگیزه داشته باشی. هنوز هم باید آماده چالشهای روز بعد باشی و آنها را مشتاقانه در آغوش بگیری. شاید هم داشتن دوستان خوب و گذراندن روزهایی که حالت خوب نیست کنار همکارهایی که حالا عضوی از زندگیات شدهاند، بهترین بخش کارمندی هستند.